بسيارى از مباحثِ حكومتى، مبحث ديات، مبحث حدود و ديگر مسائل قضا براى دستگاه باعظمتِ قضاوت ما، حل فقهى نشده و تكليفش معلوم نگرديده است. البته كسى در گذشته تقصير نداشته است؛ چون قضا و ديات و حدودى نبود؛ ولى ما امروز تقصير داريم. مرحوم «محقّق اردبيلى» وقتى وارد بحث جهاد مىشوند، مىگويند اين بحث مورد احتياج ما نيست. آن بزرگوار بيشتر از ما واقفند و خودشان مىدانند كه چگونه بايد جهاد كنند؛ اما درعينحال مورد نياز و ابتلايشان نبود. با اين همه لطف مىكنند و مسألهى جهاد را در چند ورق بيان مىكنند. امروز، جهاد مورد ابتلاى ماست. خودِ همين مسألهى جهاد، در فقه ما روشن نيست. بسيارى از مسائل امر به معروف و نهى از منكر، مسائل حكومتى و بسيارى از مباحث مربوط به زندگى مردم همين مسألهى پيوندها و تشريحها مباحثى هستند كه فقه بايد وارد اين ميدانها شود. نمىشود با نظر سريعى به آنها نگاه كرد و خيال كنيم كه حل خواهند شد. نه؛ اينها هم مثل بقيهى ابواب فقهى هستند
اهميت آن حكمى كه مربوط به برگرداندن جامعهى منحرف به خطّ اصلى است، از اهميت خود حكمِ حكومت كمتر نيست. شايد بشود گفت كه اهميتش از جهاد با كفّار بيشتر است. شايد بشود گفت اهميتش از امر به معروف و نهى از منكر معمولى در يك جامعهى اسلامى بيشتر است. حتّى شايد بشود گفت اهميت اين حكم از عبادات بزرگ الهى و از حج بيشتر است. چرا؟ به خاطر اينكه در حقيقت اين حكم، تضمينكنندهى زنده شدن اسلام است؛ بعد از آنكه مُشرف به مردن است، يا مرده و از بين رفته است.
امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگى را كه عبارت از تجديد بناى نظام و جامعهى اسلامى، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعهى اسلامى است، انجام دهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهى از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق بزرگِ امر به معروف و نهى از منكر است. البته اين كار، گاهى به نتيجهى حكومت مىرسد؛ امام حسين براى اين آماده بود. گاهى هم به نتيجهى شهادت مىرسد؛ براى اين هم آماده بود